loading...
خانه خبر(جی 10)
آخرین ارسال های انجمن
دانشجویان پزشکی بازدید : 103 یکشنبه 14 آذر 1395 نظرات (0)

اشعار عاشقانه سلمان ساوجی

 

خواجه جمال الدین سلمان ابن خواجه علاءالدین محمد مشهور به سلمان ساوجی در دههٔ اول قرن هشتم هجری در ساوه متولد شدوی در اواخر عمر منزوی شد و به زادگاه خود بازگشت و در همانجا در سال ۷۷۸ هجری قمری دار فانی را وداع گفت. از وی علاوه بر دیوان قصاید و غزلیات و مقطعات، دو مثنوی به نام "جمشید و خورشید" و "فراقنامه" به جای مانده است. 

 

از کوی مغان، نیم شبی، ناله نی، خاست

زاهد به خرابات مغان آمد و می‌، خواست

ما پیرو آن راهروانیم، که ما را

چون نی بنماید، به انگشت، ره راست

من کعبه و بتخانه نمی‌دانم و دانم

کانجا که تویی، کعبه ارباب دل، آنجاست

ای آنکه به فردا دهی امروز، مرا بیم

رو، بیم کسی کن که امیدیش به فرداست

خواهیم که بر دیده ما، بگذرد آن سرو

تا خلق بدانند که او، بر طرف ماست

بنشست غمت در دل من تنگ و ندانم

با ما چنین تنگ نشینی، ز کجا خواست؟

بسیار مشو غره، بدین حسن دلاویز

کین حسن دلاویز تو را حسن من آراست

جمعیت حسنی، که سر زلف تو دارد

از جانب دلهای پراکنده شیداست

از عقد سر زلف و رقوم خط مشکین

حاصل غم عشق، آمد و باقی همه سوداست

عشق تو ز سلمان، دل و جان و خرد و هوش

بر بود کنون، مانده و مسکین‌ تن و تنهاست

مطالب مرتبط
ارسال نظر برای این مطلب

کد امنیتی رفرش
درباره ما
سایت تفریحی و خبری خانه خبر (جی10) خوش آمدید
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آمار سایت
  • کل مطالب : 20730
  • کل نظرات : 271
  • افراد آنلاین : 144
  • تعداد اعضا : 3948
  • آی پی امروز : 446
  • آی پی دیروز : 235
  • بازدید امروز : 5,074
  • باردید دیروز : 1,292
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 6
  • بازدید هفته : 11,484
  • بازدید ماه : 41,794
  • بازدید سال : 284,219
  • بازدید کلی : 9,711,574
  • کدهای اختصاصی
    خانه خبر