مادربزرگ این سمت اتاق نشسته بود و عمه خانم سمت دیگر... بین شان هم اهالی خانه یله بودند روی صندلی ها. عموجان گفت چرا هر کشوری لقبی دارد اما ما نداریم؟ زن عمو پرسید: مثلا چه لقبی منظورته؟ عموجان گفت: مثلا به ژاپن می گویند سرزمین آفتاب تابان یا هندوستان سرزمین هفتاد و دو ملت است... یا به آمریکا می گویند سرزمین یانکی ها... یا لقب سوئد سرزمین وایکینگ هاست... خان دایی روزنامه را تا کرد گذاشت روی میز و گفت: ما هم لقب داریم. یک لقب داریم که جاودانه است. همه با تعجب= پرسیدند واقعا؟ چیه اون وقت؟ خان دایی شیطنتش گرفت و گفت حدس بزنید.
سرزمینِ «بگم، بگم!»
پسرخاله کوچیکه: سرزمین طلای سیاه... نفت؟
خان دایی: نچ!
زن دایی: سرزمین ها پولی ها... به خاطر اختلاس های سرسام آور
خان دایی: نچ!
عموجان: سرزمین پول چای... از بس زیرمیزی و حالا حالا ...
خان دایی: نچ!
دختر دایی جان: سرزمین کارشناس. از بس کارشناس سیاسی اقتصادی ورزشی هنری داریم.
خان دایی: نچ!
پسرخاله بزرگه: موطن شعر و ادب
خان دایی: نچ!
بابابزرگ: سرزمین خودجوشی و خودسری
خان دایی: نچ!
عموجان: دوباره نوبت منه. سرزمین گل به خودی. ببینید تو همه زمینه های سیاسی اقتصادی ورزشی ما چقدر به خودمون گل می زنیم؟
خان دایی: نچ!
برادر کوچیکه: دیگه اینکه می گم درسته و همینه. سرزمین وایبر. خدایی اش میزان استفاده از وایبر از همه چیز تو این کشور بیشتره.
خان دایی: نچ!
همسربانو: خب بگو دیگه. دلم مثل سیر و سرکه می جوشه!
خان دایی: باشه میگم. بگم؟ بگم؟
عمه خانم داد زد: خب بنال بگو دیگه
خان دایی گفت: عرض کردم. پاسخ تو جواب قبلی ام نهفته بود. اینجا سرزمین بگم بگم است و بس. یک عمر احمدی نژاد و تیمش هی می گفتند بگم؟ بگم؟ بعد نوبت مرتضوی شد. بعد رحمانی فضلی پرچم بگم بگم را با موضوع پول های کثیف بالا نگه داشت. علی دایی و مایلی کهن و قلعه نویی و فراستی و ... هم کم بگم بگم نمی کنند. به نظرم ما تو این کشور همه مان یک بگم بگم کوچک تو وجودمان داریم.
عمه خانم گفت: ای حناق با این کشف بزرگت!
منبع :مجله خط خطی
سرزمینِ «بگم، بگم!»
پسرخاله کوچیکه: سرزمین طلای سیاه... نفت؟
خان دایی: نچ!
زن دایی: سرزمین ها پولی ها... به خاطر اختلاس های سرسام آور
خان دایی: نچ!
عموجان: سرزمین پول چای... از بس زیرمیزی و حالا حالا ...
خان دایی: نچ!
دختر دایی جان: سرزمین کارشناس. از بس کارشناس سیاسی اقتصادی ورزشی هنری داریم.
خان دایی: نچ!
پسرخاله بزرگه: موطن شعر و ادب
خان دایی: نچ!
بابابزرگ: سرزمین خودجوشی و خودسری
خان دایی: نچ!
عموجان: دوباره نوبت منه. سرزمین گل به خودی. ببینید تو همه زمینه های سیاسی اقتصادی ورزشی ما چقدر به خودمون گل می زنیم؟
خان دایی: نچ!
برادر کوچیکه: دیگه اینکه می گم درسته و همینه. سرزمین وایبر. خدایی اش میزان استفاده از وایبر از همه چیز تو این کشور بیشتره.
خان دایی: نچ!
همسربانو: خب بگو دیگه. دلم مثل سیر و سرکه می جوشه!
خان دایی: باشه میگم. بگم؟ بگم؟
عمه خانم داد زد: خب بنال بگو دیگه
خان دایی گفت: عرض کردم. پاسخ تو جواب قبلی ام نهفته بود. اینجا سرزمین بگم بگم است و بس. یک عمر احمدی نژاد و تیمش هی می گفتند بگم؟ بگم؟ بعد نوبت مرتضوی شد. بعد رحمانی فضلی پرچم بگم بگم را با موضوع پول های کثیف بالا نگه داشت. علی دایی و مایلی کهن و قلعه نویی و فراستی و ... هم کم بگم بگم نمی کنند. به نظرم ما تو این کشور همه مان یک بگم بگم کوچک تو وجودمان داریم.
عمه خانم گفت: ای حناق با این کشف بزرگت!
منبع :مجله خط خطی