loading...
خانه خبر(جی 10)
آخرین ارسال های انجمن
دانشجویان پزشکی بازدید : 89 سه شنبه 01 تیر 1395 نظرات (0)

داستان های آموزنده

 

روزی یک کشتی پراز عسل در ساحل لنگر انداخت وعسلها درون بشکه بود وپیرزنی آمد که ظرف کوچکی همراهش بود


و به بازرگان گفت :


از تو میخواهم که این ظرف را پر از عسل کنی که تاجر نپذیرفت وپیرزن  رفت  ..


سپس تاجر به معاونش سپردکه آدرس آن خانم را پیدا کند وبرایش یک بشکه عسل ببرد  ...
آن مرد تعجب کرد وگفت


ازتو مقدار کمی درخواست کرد نپذیرفتی والان یک بشکه کامل به او میدهی .


تاجر جواب داد :


ای جوان او به اندازه خودش در خواست میکند ومن در حد و اندازه خودم به او میدهم  ..                  
اگر کسی که صدقه میداد به خوبی میدانست  ومجسم میکرد که صدقه ی او پیش از دست نیازمند در دست خدا قرار می گیرد، لذت صدقه دهنده  بیش از لذت گیرنده بود.

این یک معامله با خداست.

 

مطالب مرتبط
ارسال نظر برای این مطلب

کد امنیتی رفرش
درباره ما
سایت تفریحی و خبری خانه خبر (جی10) خوش آمدید
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آمار سایت
  • کل مطالب : 20730
  • کل نظرات : 271
  • افراد آنلاین : 148
  • تعداد اعضا : 3948
  • آی پی امروز : 446
  • آی پی دیروز : 235
  • بازدید امروز : 4,784
  • باردید دیروز : 1,292
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 6
  • بازدید هفته : 11,194
  • بازدید ماه : 41,504
  • بازدید سال : 283,929
  • بازدید کلی : 9,711,284
  • کدهای اختصاصی
    خانه خبر